یه چیزایی امروز تو راه دیدم گفتم بیام اینجا تخلیه کنم که بعدش یک عدد تمرین نیمه تمام و یکی دیگه نیمه تمام تر و کلی کار دیگه دارم.
1- از کنار یکی رد شدم داشت با موبایل حرف می زد می گفت:
برو تو کمدم طبقه ی دوم، اونجا یک سری شناسنامه و دفتر چه بیمم هست!دی:
2- پشت یه اتوبوسه بزرگ نوشته بودند: اتوبوس واگذار شده به بخش خصوصی. شرکت واحد اتوبوسرانی نسیم شهر!(منت گذاری تا کجا!!! شایدم ترس از اینکه با اتوبوس کارای دیگه بشه!)
3- تو اتوبوس دعوا شد چه جوری! اونم سر جا! یکی توصف اومده بود جا برای دوستش گرفته بود. اون یکی اومد بشینه بهش گفت جای دوستمه. اون وقت دعوا شد که دوستت ته صفه و تو چرا براش جا گرفتی. بعد هم به ناسزا (خیلی هم بد بود) کشید، تازه به طرف هم لگدم پروندند.رانندم که نتونست از خودش جربزه نشون بده. آخرش دوسته نشست و اون یکی طرف پیاده شد.
حالا نکات این رویداد!
اگه من جای راننده یا مسئول اونجا بودم هر دو طرف دعوا رو پیاده می کردم، چون نمی دونستم تقصیر کیه. در ضمن به نظر من لازمه توی یک محیط عمومی آدما یه چیزایی رو رعایت کنند هر کی نکرد بالاخره باید یه جوری جریمه شه دیگه!
کدوم طرف راست می گفت؟ یه ذره فکرمو مشغول کرد. آیا می شه تو صف برای یکی جا گرفت. کلا از نظر قانونی و اخلاقی درسته؟
آخرش که طرف پیاده شد دوسته برگشت گفت معلوم بود چی کاره بود! داشتم فکر می کردم آیا این اصلا اجازه داره به خاطر یه همچین دعوای مسخره ای یه همچین حرفی بزنه؟ یا مثلا این ناسزا ها چی بود به هم می گفتند! به خاطر یه جا! البته بعد که بیشتر فکر کردم دیدم این ناسزا ها یا حتی اون حرف دوسته اون بار معنی ای که من براشون قائل می شم رو برای اونا نداره. انگار دارند یه حرف معمولی می زنند، تا این حد براشون ارزش داره. در صورتی که بار معنی این کلمات برای من بسیار سنگین تره. چرا؟ خوب اگه به دورو برمونو نگاه کنیم، توی جوان ها، بسیار هستند گروه هایی که مثل نقل ونبات از این الفاظ استفاده می کنند، وحتی اگه کسی توی جمعشون اعتراض کنه برچسب سوسول بودن می خوره! ارزش هامون تغییر کرده! من به شخصه وقتی یه آدم بسیار مبادی آداب می بینم بیشتر خوشم می آد تا یه آدمی که به راحتی حرف های رکیک می زنه بقیه رو نمی دونم. بنابر این سعی می کنم که تا اونجای که زیادی دست و پا گیر نباشه یه چیزایی رو رعایت کنم (البته فاصله است از سعی تا رسیدن به هدف). فکر کنم ذکر یک مطلب اینجا بد نباشه. توی دوران کارشناسی، یه هم کلاسی داشتیم که فامیلیه همه ی استاد ها را با پیشوند خانم(آقای)دکتر صدا می کرد و حتما از فعل جمع استفاده می کرد،منظورم وقتی که در جمع بچه های دیگر بودو اون شخص حضور نداشت. فکر کنم خبر دارید که دانشجوها معمولا اگر خیلی لطف کنند، وقتی در جمع خودشون هستند فامیلی استاد را صدا می کنند. بدون هیچ پیشوندی، حالا بگذریم از فامیلی های نصفه نیمه و لقب و چیزای دیگه! اوایل به نظرم این کار عجیب می اومد یه ذره هم می گفتم چرا راحت حرف نمی زنه. ولی بعد اینکه فکر کردم، ازش خوشم اومد فکر کردم چه کار خوبیه که آدم احترام افرادو این جوری نگه داره و جو گیرم نشه! خوب بعد یه مدت کوتاه آدم از این طرز رفتار بیشتر از رفتارای دیگه خوشش می آد، می خواستم همینوبگم. در ضمن عادت می کنه به این نوع رفتار اون وقت در جاهای حساس سوتی نمی ده. همین کارم باعث تمرین رفتار بهتر می شه.ولی متاسفانه الان زیاد اینجوری نیست ونتونستیم نسل جوانو با ارزش های رفتاری خوب، بار بیاریم. تعجبی هم نداره! وقتی کلید واژه ی ادبیات سیاسی تو دهنی زدن باشه از بقیه نمی توان انتظاری داشت!
یه چیز دیگه هم جالب بود. اونم اینکه وقتی لگد می پراندند می خندیدند انگار از این دعوا لذت هم می بردند. این آدما دیگه کی اند!
پ.ن: این یادداشت مالدو روز پیشه ولی امروز رسیدم مرتبش کنم:)
1- از کنار یکی رد شدم داشت با موبایل حرف می زد می گفت:
برو تو کمدم طبقه ی دوم، اونجا یک سری شناسنامه و دفتر چه بیمم هست!دی:
2- پشت یه اتوبوسه بزرگ نوشته بودند: اتوبوس واگذار شده به بخش خصوصی. شرکت واحد اتوبوسرانی نسیم شهر!(منت گذاری تا کجا!!! شایدم ترس از اینکه با اتوبوس کارای دیگه بشه!)
3- تو اتوبوس دعوا شد چه جوری! اونم سر جا! یکی توصف اومده بود جا برای دوستش گرفته بود. اون یکی اومد بشینه بهش گفت جای دوستمه. اون وقت دعوا شد که دوستت ته صفه و تو چرا براش جا گرفتی. بعد هم به ناسزا (خیلی هم بد بود) کشید، تازه به طرف هم لگدم پروندند.رانندم که نتونست از خودش جربزه نشون بده. آخرش دوسته نشست و اون یکی طرف پیاده شد.
حالا نکات این رویداد!
اگه من جای راننده یا مسئول اونجا بودم هر دو طرف دعوا رو پیاده می کردم، چون نمی دونستم تقصیر کیه. در ضمن به نظر من لازمه توی یک محیط عمومی آدما یه چیزایی رو رعایت کنند هر کی نکرد بالاخره باید یه جوری جریمه شه دیگه!
کدوم طرف راست می گفت؟ یه ذره فکرمو مشغول کرد. آیا می شه تو صف برای یکی جا گرفت. کلا از نظر قانونی و اخلاقی درسته؟
آخرش که طرف پیاده شد دوسته برگشت گفت معلوم بود چی کاره بود! داشتم فکر می کردم آیا این اصلا اجازه داره به خاطر یه همچین دعوای مسخره ای یه همچین حرفی بزنه؟ یا مثلا این ناسزا ها چی بود به هم می گفتند! به خاطر یه جا! البته بعد که بیشتر فکر کردم دیدم این ناسزا ها یا حتی اون حرف دوسته اون بار معنی ای که من براشون قائل می شم رو برای اونا نداره. انگار دارند یه حرف معمولی می زنند، تا این حد براشون ارزش داره. در صورتی که بار معنی این کلمات برای من بسیار سنگین تره. چرا؟ خوب اگه به دورو برمونو نگاه کنیم، توی جوان ها، بسیار هستند گروه هایی که مثل نقل ونبات از این الفاظ استفاده می کنند، وحتی اگه کسی توی جمعشون اعتراض کنه برچسب سوسول بودن می خوره! ارزش هامون تغییر کرده! من به شخصه وقتی یه آدم بسیار مبادی آداب می بینم بیشتر خوشم می آد تا یه آدمی که به راحتی حرف های رکیک می زنه بقیه رو نمی دونم. بنابر این سعی می کنم که تا اونجای که زیادی دست و پا گیر نباشه یه چیزایی رو رعایت کنم (البته فاصله است از سعی تا رسیدن به هدف). فکر کنم ذکر یک مطلب اینجا بد نباشه. توی دوران کارشناسی، یه هم کلاسی داشتیم که فامیلیه همه ی استاد ها را با پیشوند خانم(آقای)دکتر صدا می کرد و حتما از فعل جمع استفاده می کرد،منظورم وقتی که در جمع بچه های دیگر بودو اون شخص حضور نداشت. فکر کنم خبر دارید که دانشجوها معمولا اگر خیلی لطف کنند، وقتی در جمع خودشون هستند فامیلی استاد را صدا می کنند. بدون هیچ پیشوندی، حالا بگذریم از فامیلی های نصفه نیمه و لقب و چیزای دیگه! اوایل به نظرم این کار عجیب می اومد یه ذره هم می گفتم چرا راحت حرف نمی زنه. ولی بعد اینکه فکر کردم، ازش خوشم اومد فکر کردم چه کار خوبیه که آدم احترام افرادو این جوری نگه داره و جو گیرم نشه! خوب بعد یه مدت کوتاه آدم از این طرز رفتار بیشتر از رفتارای دیگه خوشش می آد، می خواستم همینوبگم. در ضمن عادت می کنه به این نوع رفتار اون وقت در جاهای حساس سوتی نمی ده. همین کارم باعث تمرین رفتار بهتر می شه.ولی متاسفانه الان زیاد اینجوری نیست ونتونستیم نسل جوانو با ارزش های رفتاری خوب، بار بیاریم. تعجبی هم نداره! وقتی کلید واژه ی ادبیات سیاسی تو دهنی زدن باشه از بقیه نمی توان انتظاری داشت!
یه چیز دیگه هم جالب بود. اونم اینکه وقتی لگد می پراندند می خندیدند انگار از این دعوا لذت هم می بردند. این آدما دیگه کی اند!
پ.ن: این یادداشت مالدو روز پیشه ولی امروز رسیدم مرتبش کنم:)
1389/1/25
چه بلاگ خوشگلييييييييييي
پاسخحذفچرا نگفته بودييييي
حالا همشو مي خونم بعد نظر مي دم مهندس!!:))
مرسی چشاتون خوشگل می بینه (قالبشو گقتی دیگه زیرش لینک سازندش هست ولی فکر کنم فقط برا بلاگر می سازه یه سر بزن!)
پاسخحذفخوب آخه زمان زیادی نیست که اینجا هست
همشو خوندی؟
چه باحال بود این پستت. منم فکر می کردم چرا باید تو دانشگاه نگران باشیم که الان که داریم حرف می زنیم اون استاده اونورا نباشه؟ مگه ما آدمای دورویی هستیم؟ یا داریم پشت سر طرف چرت و پرت می گیم؟
پاسخحذفبعد دیدم درستش اینه که آدم جوری پشت سر دیگرون حرف بزنه که اگه همون لحظه ظاهر شد جا نخوری. یعنی چه از نظر محتوایی چه ظاهری! ولی رعایت نشد! چشم ازین به بعد رعایت می شه :)
راستی جا گرفتن تو یه مکان عمومی خیلی بی معنیه من هرچی فکر می کنم نمی تونم توجیهش کنم! واقعا حرف حساب اینی که جا گرفته چیه؟
پاسخحذفراجع به پشت سر حرف زدن که کلا کار خوبی نیست(ولی خوب آدم دق دلیشو چه جوری خالی کنه؟:)) تمرین کردن بعضی چیزا خیلی شخته ولی خوب آدم باید سعی شو بکنه.
پاسخحذفنمی دونم والا قبلا تو علموص صف ناهار تا پایین پله ها می شد بعد یک گروه آدم می اومدن از کنار ما بدو بدو می رفتند بالا پلوی دوستشون که جا براشون گرفته بود. خوب آدم اون وقت که تا یک ربع دیگه حل تمرین داشت و ته صف بودو شکمش قاروقور می کرد نمی دونست بالاخره اینا حق داشتند بزنند تو صف یا نه؟ ولی کلا به نظر کار درستی نمی آد