۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه

پیش احساس

می خواستم یه چی دیگه امروز بنویسما، ولی این یکی واجب تره:)
آدما چقدر می تونند رفتارای متفاوت از خودشون نشون بدند! وقتی پیش خودت می شینی فکر می کنی که فلانی از این حرفت ناراحت شده و کارت بیخ ریشش گیره،بقیه هم می گند که نباید این جوری باشه و ملاحظه هم خوبه حتی اگر حق با تو باشه! فکر می کنی حالا چیکار کنم. بعد یه پیش احساس بهت می گه که حالا این جوری می شه و اون جوری. بعد طرف می آد یه رفتاری از خودش بروز می ده که شایدم خیلی معمولی باشه ها، ولی با پیش فرض های تو نمی خونه. اون وقته که می بینی آدما اونقده که تو فکر می کنی هم بی منطق و بدون درک نیستند. اون وقته که یه حس خوب داری!
مثلا یکی که به موقع کارشو انجام نداده و اینکه همه می گفتند باهاش تند حرف زدی، یه دفه آخرش شوخی کنه و برگرده بهت بگه از این به بعد برا من وقت بیشتر بذار(یعنی دل جویی!) یا اون  که می ترسیدی اصلا تحویلت نگیره خیلی با احساس مسئولیت برگرده برات توضیح بده که  چنین و چنان!
شایدم  اونا فقط دارند یه کار طبیعی می کنند و تو زیادی حساسی و بدبین وراجع به اجتماع و آدما کم می دونی و بسیار در چارچوب فکر می کنی.
ولی باید بازم حواست باشه تو که از درون انسان ها خبر نداری، اوناهم همین طور. وای چقده پیچیدست!
1389/1/22