۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

شوخی خدا

1- رفتیم یه سفره امام حسنی خانم جلسه ایش میون کلی حرف های این درو اون در که سعی می کرد امروزی هم باشه یه چی گفت که فکرمو مشغول کرده: زندگی یه شوخیه نه یه تراژدی
3- تو هر پاتر یه سحری هست که برای نا کار کردن یه موجود جادویی استفاده می شه. این موجود خودشو به شکل چیزی که از اون می ترسید در می آره بعد شما باید اون چیزی رو که ازش می ترسید به طور خنده داری تصور کنید و سخرش کنید تا موجوده ناک اوت شه.
4- داشتم یه سریال از این سریالای پزشکی می دیدم توش طرف داشت جون می داد اون یکی رگ گردنش پاره شد خون زد بیرون اون وقت همش خنده دار بود!(نه اینکه به واقع خنده دار باشه ها اگر توش قرار بگیری احتمالا نمی خندی ولی از اونجاییکه من بعضی موقع ها که درد دارم خندم میگیره وتو یه موقعیت هایی که مردم دارند می زنند تو سر خودشون نمی دونم چرا یه جنبه ی طنز توش می بینم امروزم که رو مود بودم دیگه خوب یه ذره خنده دار بود دیگه گیر نده)

نتیجه گیری:
از تمام روابط بالا نتیجه می گیریم که دنیا ه شوخیه بزرگ بزرگ بزرگه. نمیدونم چرا خدا اینقذه شوخی رو دوست داشته ولی اگر مام با خدا بخندیم فکر کنم اونم لذت بیشتری ببره:)

به قول فرشید منافی:
چرت و پرتم تمام و خدا نگهدار

۲ نظر:

  1. این تشبیهت به اون موجوده ی هری پاتر- اسمشو کلاه چی چی نبود؟- خیلی تامل برانگیز بود. تریپ روانشناسی فروید میزنه!

    پاسخحذف
  2. نه خیر تریپ روانشناسی مه رازه. می دونی یه بلاگی بود تابیر خواب می کرد ته اش نوشته بود اگه خوابتون به فیلمی چیزی که چند وقت پیش دیدید ربط داره تعبیر نداره! این نظریه هم فکر نکنم تعبیر داشته باشه چون به فیلمش که تازه دیدیدم ربط داره :)

    پاسخحذف