۱۳۸۹ فروردین ۱۳, جمعه

گوجه فرنگی،کریستین بوبن+سریال کره ای

می خواستم این پستو 2 روز پیش بنویسم فقط درباره ی سریال کره ای بعد کریستسن بوبن اضافه شد آخرشم امروز گوجه فرنگی وارد می شود. اینا چیزایی بوده که تو این سه روز همین طوری کلی باهاشون حال کردم اصلا لازم نیست آدم با چیزای معنی دار حال کنه مگه نه؟ر
خوب از سریال کره ای شروع می کنیم : این چند روزه یه سریال کره ای می بینم که لغت مزخرف (تو لغت نامه دهخدا سرچیدم مضخرف نداشت این مزخرفم به معنای آراسته ببود ولی خوب شما خواننده ی فهیم فهمیدید که مزخرف یا مضخرف اینجا، به معنای چیز به درد نخور می باشد!) براش زیادیه. یکی از این داستان هندیا داره که این عاشقه اونه و اون عاشق یکی دیگه و این فداکاری می کنه اون نمی فهمه موضوع چی بوده و...ولی با این اوصاف من می بینمش و لذت می برم. شده تا حالا یهو دلتون فیلم هندی بخواد؟ خوب اگه آره می فهمید من چی می گم. یه داستان راست و مستقیم بدون پیچش و با کلی احساساتی که فکر نکنم هیچ جای دنیا پیدا شه
دارم یه کتاب از کریستین بوبن می خونم قبلا هم یکی دیگه خونده بودم از این نویسنده. خیلی حال می ده احساسو یه جور خیال انگیزی جلوه می ده زندگی رو از یه دریچه ای می بینه به شدت احساسی.چند سال پیش کتاب قبلی رو خونده بودم چیز زیادی ازش یاذم نمیاد ولی احساس کتاب هنوز باهامه خیلی باحاله. وقتی کتاباشو می خونی می بینی واقعیت های زندگی حتی اون دردناکاشو یه جوری به خوردت می ده که خودتم نمی فهمی پر از احساسای غیر زمینی و کاملا انسانی
گوجه فرنگی خوردن خیلی باحاله اینو قبلانم می دونستم ولی امروز یه نصفه گوجه رو ذره ذره خوردم طوری که با هر گاز یه ذره از گوشت نرمش می اومد تودهنم خیلی باحال بود نرمو آبکی خلاصه اینکه خیلی حال داد
اسفند 1388

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر